چند نکته از کارگردانی ارباب حلقه ها: حلقه‌های قدرت

چند نکته از کارگردانی ارباب حلقه ها: حلقه‌های قدرت
زمان مطالعه: 5 دقیقه
5
(1)

دنیای سینما دری نامرئی است که هروقت واقعیت جهان مکدرمان کرد می توانیم بازش کنیم و پا به جهانی بگذاریم که نزیسته تجربه اش کنیم. و دنیای سینمای فانتزی دری دیگر و بزرگ تر است که این امکان را به مخاطب می دهد از دنیای واقعی آزاد شود، از بعد جسمانی اش فاصله بگیرد، وارد دنیای خیال شود و از رویاها حقیقت های پوشیده ی این جهانی را دریابد.

حالا با رسیدن سریال ارباب حلقه ها روی صفحات نمایشگر تب و تاب عاشقان این فیلم و دنیای فانتزی دوباره پا گرفته است و همگی مشتاقند ببینند چه بعد دیگری از جهان جی آر آر تالکین ناپیدا مانده. در این نوشتار می خواهیم نگاهی بیاندازیم به کارگردانی خوان آنتونیو بایونا که چطور و با چه ترفندی از پس این سریال غول پیکر برآمده، سریالی که به گفته تولید کنندگان پرهزینه ترین سریال تاریخ است.

خوآن آنتونیو بایونا دو قسمت از فصل اول ارباب حلقه ها؛ حلقه های قدرت را کارگردانی کرده است. او در پیشینه ی فعالیت کارگردانی خود فیلم های فانتزی تاریک؛ مانند: هیولایی فرا می خواند و فیلم های ترسناک؛ مانند: یتیم خانه را دارد و حالا  او خود را در پروژه عظیم ارباب حلقه ها آزموده است. در این نوشتار نگاهی اجمالی داشتیم به خدمات کارگردانی دو قسمت اول ارباب حلقه ها؛ حلقه های قدرت، اگر به این سریال علاقه مند هستید خوب خواهد بود در این نوشتار با یلووال مدیا همراه باشید.

سرزمین والینور

”در آغاز هیچ چیز اهریمنی نیست” خوآن آنتونیو بایونا مقارن با همین جمله در یک انتخاب هوشمندانه ی هالیوودپسند لحظه های ابتدایی اپیزود اول را با ترکیبی از قرار دادن بچه هایی زاغ چشم و گیس طلایی با لباس های سفید، یک دشت سرسبز، رودخانه  و درخت های بلند  ما را به راحتی به جهان خوشی های پایان ناپذیر والینور می برد. والینور سرزمینی خیالی است در افسانه های جی آر آر تالکین که آن جا را والارها تصرف کرده اند و از هر شر و بدی در امان است.

سرزمین والینور

سرزمین میانه

تصویر این خوشی ها که در سکانس اول گالادریل روایت می کند بازگشت کوتاهی است به گذشته و چندان طولی نمی پاید که مورگاث سرچشمه ی روشنایی را نابود می کند و الف ها وارد دنیای تاریکی و جنگ با مورگاث می شوند.

چند نکته از کارگردانی ارباب حلقه ها: حلقه‌های قدرت

از آن جایی که الف ها والینور را ترک می کنند و به سرزمین میانه می روند، خوان آنتونیو بایونا به شکل باورپذیری نور را از مخاطب می گیرد و او را وارد دنیای تاریکی می کند که گالادریل در آن مصرانه پا می گذارد تا بتواند دشمن نور را بیابد و از او انتقام بگیرد.

سرزمین میانه

سرزمین ویلدرلند

برعکس دیگر موجودات سرزمین میانه که هر کدام وظیفه ای دارند، هارفوت ها از نگرانی های جهان پهناور در امان هستند. کارگردان این فراغ بالی را در تصاویر پر از سبزی جنگل و دشت های پهناور به ما نشان می دهد با موجوداتی کوتاه قامت، بامزه و فعال که هر کدام برای حفظ قبیله وظیفه ی خود را انجام می دهد. میان هارفوت ها نوری که یک هارفوت دختر است چشم ها را به دنبال خودش می کشد.

سرزمین ویلدرلند

او جسور است و از قوانین و حدود می خواهد گذر کند. وقتی که در ویلدرلند یک گوی آتشین سقوط می کند که درون خودش غریبه ای به صورت جنین در آن خواب رفته است کارگردان کاملا در بیننده این انتظار را ایجاد می کند در میان قصه های تو در تو دوباره به ویلدرلند برگردد و بفهمد غریبه ای که به آنجا رسیده کیست؟ وقتی کنجکاوی بیننده بیشتر می شود که نوری با لمس آتش متوجه می شود آتش سوزنده نیست. آن غریبه جادوگر است یا دوست؟یا کسی است از طایفه ی مورگاث؟ در هر حال نوری تصمیم می گیرد به او کمک کند.

سرزمین ویلدرلند

سرزمین لیندون

لیندون پایتخت و سرزمین الف های عالی رتبه است. و واضح است که در یک گزینش عامدانه کارگردان خواسته با انتخاب طبیعت های زیبا و خدمات طراحی لباس چشم نواز مخاطب را در ریتم آرام قسمت اول و در معرفی شخصیت ها همراه کند. برخلاف گالادریل که معتقد است دشمن آنها یعنی سائورون که نماینده مارگوث است؛ هنوز زنده است؛ گیل گالاد پادشاه الف ها معتقد است جستجو بی فایده است و باید در فکر پیشرفت سرزمین ها بود.

سرزمین لیندون

سرزمین جنوبی

سرزمین جنوبی هم مانند دیگر سرزمین ها در قسمت اول ظاهرا در آرامش است. هر جا آدمی باشد احتمالا پای عشق هم در میان است. کششی که در سرزمین جنوبی برای مخاطب دنباله دار خواهد بود قصه ی عشق ممنوع الفی به نام آروندیر و زنی شفادهنده به نام برونوین است که بازیگر این نقش نازنین بنیادی است که اصالتا ایرانی است.

سرزمین جنوبی

سرزمین جنوبی سرزمین انسان هاست؛ کسانی که وظیفه دارند از مزارع غلات شان محافظت کنند اما آنها در گذشته جبهه ی اشتباهی انتخاب کرده اند و به اهریمن پیوسته اند و از همین رو در زندگی ناامیدند. از همین رو الف ها انسان ها را زیر نظر دارند تا آن ها دوباره دچار خطا نشوند و این نظارت الف ها بر انسان ها موجب تنش و کدورت بین گروه آن ها شده. تا این که با دیدن یک گاو بیمار و ویران شدن یکی از روستاهای انسان ها مجبور به ترک روستا می شوند که همگی اینها نشانه ی دوباره آمدن اورک هاست.

سرزمین جنوبی

دریاهای جدا کننده

گالادریل با یادآوری حرف برادرش که گفته بود گاهی برای رسیدن به روشنایی باید تاریکی رو لمس کرد، از رفتن به والینور سرباز میزند و برای ماندن در سرزمین میانی خود را غرقه دریا می کند. و با توجه به این که گالادریل از اصلی ترین شخصیت های سریال است گمگشتگی او در دریا مخاطب را در انتظار قسمت سوم نگه می دارد.

دریاهای جدا کننده

قسمت اول و دوم هر دو با تنوع زیاد کاراکترها و مکان ها کمی موجب فراهم آمدن سردرگمی برای مخاطب می شود اما در نهایت خوان آنتونیو بایونا خوب توانسته از پس معرفی کاراکترهای اصلی و معرفی سرزمین شان برآید و احتمالا برای زودتر رسیدن به سرفصل حادثه ها صلاح کار را کارگردان در این دیده است.

اما نکته ی بسیار جالبی که به ذهن می رسد این است که در فیلم ارباب حلقه ها یک شعار مدام تکرار می شد که ” خانه در پشت سر قرار دارد و جهان در پیش رو” و این اعتقاد در عمل گالادریل به خوبی دیده می شود و در بی پروایی نوری هم.

چقدر این پست مفید بود؟

برای امتیاز دادن به پست روی ستاره کلیک کنید!

میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

0 دیدگاه